نقد سینمایی

به نام خدا

سلام دوستان

من چند وقت پیش به وبلاگ یکی از دوستان رفته بودم ودیدم که در مورد فیلم سنتوری مطالب خیلی جسورانه وتندی نوشته خوب تقریبا درست هم نوشته بود ولی من به قسمت نظراتش رفتم وبراش نوشتم که حتی منتقدان بزرگ هم برای بیان حرفشون اینقدر تندروی نمیکنن  حالا این ها روگفتم که وقتی نقد خودم رو در مورد فیلم قصه ی دلها نوشتم چون خیلی تندروی دارد دوستانی که سرزنششون کرده بودم ناراحت نشن.

دیشب یه فیلم به نام قصه ی دلها دیدم و واقعا احساس کردم که سینمای کشورمون در حال گرایش به فیلمهای هندی شده واین باعث نابودی سینمای کشور ما میشود خوب به نظر من به این فیلم(قصه ی دلها) باید تمشک طلایی داده شود تا کارگردان این فیلم دیگر جرات ساخت اینجور فیلمهارو نداشته باشد واین یک واقعیت است که کارگردان های بزرگ هم در کارهای اول خودشون موفق نبودن وشاید اونها هم تمشک طلایی رو در کارهای اول خود گرفته بودند.

(به هر حال وقتی داریوش مهرجویی فیلمی به نام سنتوری میسزه از کارگردانهای تازه کار کشورمون چه انتظاری میره؟)

یک چیز دیگه که باعث ناراحتی من شد این بود که در فیلم بازیگران تازه کار اسمشون در اول تیتراژ نوشته میشد وبازیگری چون لیالا اوتادی در تیتراژ به صورت معرفی گر نمایش داده میشد.

در این فیلم ازبازیگران غیر حرفه ای استفاده شده بود واین امر باعث بد شدن فیلم میشود که بیننده از بازی بد بازیگران غیر حرفه ای آزرده میشود وفیلم در نظرش مسخره می آید.

نکته ی دیگر درفیلم که باعث مسخره بودن فیلم میشد این بود که کارگردان فیلم سعی کرده بود در فیلم از کروات زیاد استفاده کند وکروات را تبدیل به فرهنگ کند خوب من با چه زبونی بگم که کروات برگرفته از دستمال گردن کرواتی است وطی گذشت زمان پیشرفت کرده وبه کروات امروزی تبدیل شده است.

حرف آخرم این است:تازمانیکه کارگردانان بازیگران خود را به خاطر قیافه وپارتی به این حرفه بیاورند فیلمهایشان موفق نمیشود.